
حالا ساکتی
بی اشتیاق تر از افتادن برگ پاییزی
جوانه ای که زودتر از فصل رویش
سر از شاخه می دمد
یا سرما خشکش می کند
یا با میوه ای نارس تمام می شود
بارها و بارها
به درختان سبز زیبا خیره شده ای
بگذار کمکت کنم
آرزو کن
آرزو کن و
سکوتت را بشکن
آرزو یی نداری؟
پس برای من آرزو کن
آرزو کن آخرین برگ درخت خاطره ام
هرگز نیافتد
و من هم برای تو آرزو می کنم
سبز شوی
به فصل سبز شدن
نه زود
و نه دیر...!
نظرات شما عزیزان: